شرط عشق
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید. موعد عروسی فرا رسید. زننگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود. همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. ۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم. |
نظرات شما عزیزان:
تو این دنیای ویرونی دلم بدجوری دلتنگه!
برای با تو بودن داره بادنیا می جنگه!
من از بوی تنت زندم نباشی سردو خاموشم!
چرا دستاتو ول کردی چرا رفتی از اغوشم!
حالاکه رفتی از پیشم چشام بارونه هر لحظه!
تمام روح من بودی که داره بی تو می لرزه!
پاسخ:سلام مصطفی جان ممنون از لطفت
ham vebet qashange ham matalebesh
merc k sarzadin b veblogam <img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18"><img src="http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(27).gif" width="18" height="18">
پاسخ:سلام خواهش میکنم اگه دوست داشتی همدیگرو لینک کنیم
